عناوین
اولین برخورد من با هوش تجاری، عنوان شغلی یکی از دوستانم بود. دوستی که در پروفایل لینکدین خود نوشته بود، “Senior BI Consultant at ETKA Chain Store”.
همیشه برایم سوال بود که این مشاور ارشد BI در فروشگاه اتکا دقیقا چه میکند. البته از خودش هم چندبار پرسیدم. اما جوابها و پاسخهای یکی دو خطیاش مرا نتوانست قانع کند که دقیقا چه میکند.
از آن زمان تقریبا چندین ماه گذشت و برای من هوش تجاری همچنان مفهومی عمیق، مرموز و ناشناخته بود. از طرفی میدانستم که “هوش تجاری” یکی از به روزترین و در عین حال پرکاربردترین مفاهیم کسب و کار در جهان معاصر ماست.
این شد که دلم را به دریا زدم و قصد کردم که در یک مقاله مفصل به این مسئله بپردازم. البته مقالههای تخصصی در آینده را به همین دوست عزیز میسپارم. در حقیقت هدفم این است که در وبلاگ نوین چندین مقاله به طور مفصل به “هوش تجاری” بپردازیم و آنرا از ابعاد متفاوت بررسی کنیم.
و اما طبق روال همیشگی در ابتدا ببینیم که هوش تجاری دقیقا چیست و چگونه میتوانیم راحتترین و سرراستترین تعریف را از آن داشته باشیم.
یک تعریف ساده و سرراست از هوش تجاری
هوش تجاری، Business Intelligence یا به اختصار BI یک فرآیند تکنولوژی محور برای تحلیل داده هاست. این فرآیند در نهایت به مدیران، صاحبان کسب و کار و تمام تصمیم گیرندههای اساسی یک کسب و کار، اطلاعاتی عملی میدهد. ابزارهای BI برای آنالیز و تحلیل دادهها به صورتهای مختلفی ارائه میشود؛ مثلا گزارش، داشبورد، چارت، نقشه، گراف و تمام ابزارهایی که بتوانند اطلاعات و دادههای خام را در قالبهای بصری و قابل استفاده به نمایش درآورند.
در حقیقت هوش تجاری به شما به عنوان یک مدیر کمک میکند، بفهمید که چه عواملی در موفقیت یا شکست پروژههایتان موثر است. همین باعث میشود که بتوانید بفهمید چه عواملی سود بیشتر برای شما رقم میزنند و چه عواملی سود کمتری برای شما به همراه دارند.
BI طیف گستردهای از ابزار، اپلیکیشن و متدلوژی را شامل میشود که به یک سازمان کمک میکند که بتواند اطلاعات (Data) را از سیستم داخلی و منابع خارجی شرکت جمعآوری کند و آنها را برای تحلیل آماده کند. از مجموع این اطلاعات در نهایت یک گزارش تهیه میشود که به مدیر و تصمیم گیرنده نهایی سازمان تحویل داده میشود. اجازه بدهید با یک مثال این لقمۀ قلمنبه سلنبه را برایتان به راحت الحلقوم تبدیل کنم.
یک مثال روشن و واضح از کاربرد هوش تجاری
فرض کنید شما یک فروشگاه بزرگ اینترنتی دارید و محصولات زیادی برای فروش. قطعا ذهن هیچ مدیری یارای نگهداری تمام اعداد و ارقام مربوط به خرید و فروش را ندارد و البته که واقعا نیاز به حفظ تمام این اعداد و ارقام نیست.
در فرآیند پیاده سازی هوش تجاری طبق یک عملیات پیچیده همۀ دادههای سازمان در یک دیتابیس (ِData Base) جمع میشود (اینکه اطلاعات روزانه جمعآوری شود یا ماهانه یا هفتگی دست خودتان است). در حقیقت این دستابیس حاوی تمام اطلاعات شرکت و تک تک فروشها و خریدهای انجام شده توسط سازمان است.
در اصطلاح تخصصی به این دیتابیس، انبارۀ داده یا data warehouse میگویند. این نقطۀ شروع و صفر مرزی پروژههای هوش تجاری است. اطلاعاتی که در انبار داده جمعآوری میشوند، چند بعد مهم (Dimension) دارند که عبارتند از:
مکان: یا لوکیشن کاربران. فرض کنید هر کالا توسط یک نفر خریداری میشود که این شخص در یک استان، شهر و منطقۀ بهخصوصی زندگی میکند. پس یکی از ابعاد مهم دادههای شما متغیر مکان است.
زمان:
علاوه بر تمام اینها هر فروش یک پارامتر زمان دارد، شما حساب کنید روزی حداقل ۱۰ هزار تا از این فروش و فروشهای دیگر به انباره داده اضافه میشوند.
حالا تصور کنید قرار است در یک جلسه استراتژیهای کلان (یا حتی غیر کلان و در مقیاس کوچکتر) برگزار شود و مدیران و تصمیمگیرندگان نهایی بخواهند یک تصمیم اساسی بگیرند؛ مثلا اینکه آیا استراتژی درستی است که برای صرفه جویی در هزینهها اجناسی که از تامین کنندهها خریداری میشوند در انبارهای در دست احداث نگه داری شوند یا نه.
دقیقا از همین قسمت هوش تجاری وارد عمل میشود؛ مثلا در این مثالی که زدیم، مدیر یا گروه مدیریت به راحتی از روی اطلاعات خلاصه سازی شده یا اصطلاحا Summarized Data میتواند بفهمد که چه کالاها یا گروه کالاهایی توسط کدام افرادی در چه شهرها و مناطقی بیشتر فروش میرود و یا در چه زمانی (فصل ، سال، روز) کدام کالا یا گروه کالایی بیشتر فروخته میشود.
بیشتر بخوانید : هوش تجاری(BUSINESS INTELLIGENCE) چیست؟
حالا بر این اساس آیا آن استراتژی که مثال زدیم واقعا به صرفهجویی در هزینهها کمک میکند یا بدتر باعث ایجاد هزینۀ اضافه میشود؟ مثلا اگر متوجه بشویم که کالای X در منطقۀ y تهران فروش بالایی دارد، آیا تصمیم اینکه انبار کالای X را در منطقۀ Y احداث کند، باعث کاهش هزینههای نگهداری و رساندن (delivery) محصول میشود یا نه؟
تصور کنید که مدیر قصۀ ما به انبار داده دسترسی نداشت
اگر مدیر ما به Data warehouse دسترسی نداشت و خلاصه مجموع تعداد فروش، جمع عدد ریالی فروش به ازای هر کالا در زمان و مکان بهخصوص را نداشت، باید تمام دادههای چند سال را باید بررسی میکرد و تمام این محاسبات را به صورت دستی انجام میداد، سپس تمام این دادهها را مقایسه میکرد. به فرض که عمر نوح داشت و فرصت میکرد اینکار را انجام دهد، قطعا تمام محاسبات او ضریب خطای بالایی داشتند. و اما در ادامه برای اینکه کاملِ کامل هوش تجاری را بفهمید، میخواهم آنرا با تحلیلگر کسب و کار (BA) چیست؟
فاصله یک حرف ساده است بین BI و BA
دقیقا فاصله یک حرف ساده است بین BA و BI، اما فهمیدن تفاوت این دو کلمه به درک شما از BI کمک زیادی میکند.
هوش تجاری با نام دیگری به نام Descriptive Analytics هم شناخته میشود. کارشناسان هوش تجاری دادههای گذشته و زمان حال شرکت یا سازمان را تحلیل میکنند. در حقیقت یک متخصص هوش تجاری قرار نیست به کسب و کار شما بگوید که چکار کنید. تنها چیزی که میگوید این است که اوضاع کسب و کار شما در گذشته چگونه بوده و الان چگونه است.
در مقایسه با تعریف BI میتوانید BA را قرار دهیم.
BA مخفف عبارت Business Analytics است. BA از ابزارهای تحلیل داده کمک میگیرد تا بتواند پیشبینی کند که چه اتفاقی برای آیندۀ کسب و کار میافتد. در حقیقت BI بیشتر به یک فرآیند اشاره میکند که دادهها را برای ما فراهم میکند. اما BA بیشتر به یک شخص اشاره میکند که بر مبنای این اطلاعات راهحل برای بیزینس پیدا میکند. در حقیقت میتوانیم اینطور بگوییم که BA یکی از اجزای فرآیند BI حساب میشود.
منبع : بلاگ نوین