خانه / طراحی وب سایت بهینه شده برای موتورهای جستجو / ۱۰ باور غلط رایج در طراحی تجربه کاربری (UX)
1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (1 رای, میانگین: 0,00 از 5)
Loading...

۱۰ باور غلط رایج در طراحی تجربه کاربری (UX)

تجربه کاربری مطلوب تنها متشکل از محصول و خدمات و شکل شمایل اپلیکیشن نیست، بلکه به معنای طراحیِ تمامی پروسه‌ها و ارتباط آن‌ها با یکدیگر است. در ادامه به دیگر باورهای غلط رایج در مورد طراحی UX خدمات مالی اشاره می‌شود.

هزاران سرویس مالی در سراسر دنیا شروع به کار کرده‌اند. بسیاری از آن‌ها به اهداف خود نمی‌رسند. بخشی از این شکست به خاطر طراحی هست. البته بخواهیم دقیق‌تر بررسی کنیم، رویکرد طراحیِ سازندگان قسمتی از دلایل شکست این خدمات را تشکیل می‌دهد. بسیاری از این محصولات می‌توانستند موفقیت‌آمیز باشند، اگر سازندگان آن‌ها تصمیم درست را درزمانی درستی می‌گرفتند و رویکرد خود را نسبت به طراحی خدمات مالی تغییر می‌دادند. بیایید به لیستی از این باورها و رویکردهای اشتباه و رایج در مورد UX نگاهی بیاندازیم.
 

۱۰. راحت‌ترین راه برای نتیجه گرفتن، کپی‌برداری از طراحی یک سرویس محبوب است

یکی از تصوراتی که وجود دارد این است. شما یک سرویس موفق را می‌بینید، از روی آن کپی می‌کنید و سریعاً سرویس شما همان‌قدر موفق می‌شود. هزاران مورد وجود دارد که سعی کردند که از روی طراحی‌های موفق سرویس‌های LendingClub،Wealthfront،PayPal،Credit Karma، Mint، Acorns و Robinhood کپی‌برداری کنند و هیچ‌کدام موفق نشدند. بدیهی است که تقلید کورکورانه از رابط‌های سرویس‌های مالی محبوب، کار نمی‌کند.

منحصربه‌فرد بودن و موفقیت محصول به عواملی بستگی دارد و صرفاً بستگی به طراحی رابط محصول ندارد و باید بدانیم که چه چیزی باعث موفقیت این محصولات شده است. نمونه‌هایی از این کپی‌برداری‌ها وجود دارد که واقعاً موفق بوده‌اند. بااین‌حال اگر با دقت نگاه کنیم، می‌بینیم که سازندگان این محصولات، نقطه عطفی را پیدا کرده، مدل کسب‌وکار خود را به‌وجود آورده و منابع قابل توجهی برای توسعهٔ محصول خود صرف کرده‌اند و محصول دیگران را کپی‌برداری و سپس از آن، محصول خود را خلق کرده‌اند.

طراحی موفق یک محصول دیجیتال، نیازمند در نظر گرفتن چندین عامل است. شما باید تمام المان‌هایی که محصول و کسب‌وکار شما را منحصربه‌فرد می‌کند بررسی کنید و در نظر بگیرید. این بررسی‌ها در پایان منتج به مزیتِ رقابتی طولانی مدتی برای شما می‌شود.

رابط سرویس‌های مالیِ محبوب نقطهٔ شروع خوبی و منبع الهام گرفتن قوی‌ای برای طراحی است. در شروع کار، با الهام گرفتن از رابط‌های موفق دیگر در زمان صرفه‌جویی می‌کنید؛ اما به خاطر داشته باشید، طراحی رابط کاربری (UI) تنها بخشی از طراحی تجربهٔ کاربری (UX) است. بسیار مهم است که ایدهٔ پشت طراحی هر سرویس و مزیتی که برای کاربر دارد و نحوهٔ حل کردن مشکلات اصلی کاربران را درک کنیم.

روش هوشمندانه‌تر این است که راه‌کار منحصربه‌فرد خود، برای حل یک مشکل مهم را به دنیا عرضه کنیم. با این روش، سرویس شما تبدیل به استانداردی جدید و منبع الهام گرفتن میلیون‌ها نفر در جهان می‌شود.

۹. متخصصان حوزهٔ مالی دقیقاً می‌دانند مردم به چه چیزی نیاز دارند

در ویکی‌پدیا یکی از پیش‌داوری‌های اثبات شدهٔ شناختی، «نفرین دانش» است. زمانی که یک نفر با دیگران ارتباط برقرار می‌کند، تصور می‌کند که آن‌ها نیز پیش‌زمینهٔ او را در درک موضوعات دارند. ساده‌ترین مثالی که می‌توان ذکر کرد، استفاده از اصطلاحات تخصصی در حوزهٔ سرویس‌های مالی دیجیتال برای عامهٔ کاربران است. این اصطلاحات برای مردم معمول قابل درک نیستند.

در واقع، کاربران شما بسیار متفاوت‌تر از شما هستند. در نتیجه طراحی محصولی که شما از آن لذت می‌برید ممکن است نتایج غیر قابل انتظار و پایینی برای شما داشته باشد. شما قطعاً بسیار علاقه‌مند به محصول خود و ظرفیت‌های آن هستید اما عموم کاربران تنها می‌خواهند به اهداف خود برسند.

متخصصان مالی افرادی منطقی‌ای هستند که همواره در جستجوی بهترین راهکارها هستند و انتظار دارند که عموم کاربران نیز مثل آن‌ها از سرویس‌های مالی استفاده کنند، اما همیشه این اتفاق نمی‌افتد.

اکثر انسان‌ها تصمیماتی می‌گیرند و بر اساس غریزه و احساسات نتیجه‌گیری می‌کنند. الگوی رفتاری آن‌ها عموماً بهینه نیست و از عادت‌های خود پیروی می‌کنند. به همین دلیل است که افراد از محصولات، جوری که سازندگان آن‌ها انتظار دارند استفاده نمی‌کنند.

بااین‌حال، خبر خوب این است علم روانشناسی و همچنین تجربه در توسعه و تست رابط‌های سرویس‌های مالی، به ما این اجازه را می‌دهد تا از اصول شناختی و دیگر بخش‌های شناخت رفتار کاربران استفاده کنیم. همان کاری است که استراتژیست‌ها، معماران و طراحانِ تجربهٔ کاربری انجام می‌دهند.

۸. طراحی UX به‌سرعت به موفقیت منجر می‌شود

متأسفانه این‌طور نیست. عموماً افرادی که از یک محصول استفاده می‌کنند نیاز به زمان دارند تا با آن ارتباط برقرار کنند. با اینکه محصولات دیجیتال زودتر نتیجه می‌دهند بااین‌حال از قواعد بازار مستثنا نیستند. این به آن معنا است که موفقیت نه‌تنها به محصول وابسته است، بلکه اینکه چگونه و چه زمانی به بازار عرضه می‌شود، چه حمایتی از طرف کاربران می‌شود، چه چیزی رقیبان عرضه می‌کنند، چه شرایطی استفاده از این سرویس دارد و دیگر عوامل تأثیرگذار در کسب‌وکار نیز دخیل‌اند.

ضمناً باید به یاد داشت که طراحی UX یک پروسهٔ مکرر است یعنی زمانی که محصول عرضه می‌شود این کار به پایان نمی‌رسد. در آینده نیز سرویس باید بر اساس بازخورد کاربران و داده‌های کاربری بهبود یابد. این پروسه زمان‌بر است اما تنها راه برای همگام شدن با تقاضای بازار است.

معروف‌ترین کارآفرینان اینترنتی، سال‌ها برای آماده‌سازی، توسعه و آزمایش فرضیات خود وقت گذاشته‌اند و اشتباهات خود را تصحیح کرده‌اند و به دنبال راهکارهایی که برای آن‌ها تقاضا وجود دارد، جستجو کرده‌اند.

شرکت ما مشتری‌ای داشت که سرویسی بسیار کارآمد و مطلوبی را توسعه داده بود، اما مشتریان آن حاضر به پرداخت هزینه‌های بالای آن سرویس نبودند. بنیان‌گذاران تصمیم گرفتند که مدل کسب‌وکار را طوری تغییر دهند که قیمت بر اساس نتایج کاربران تعیین شود. این کار باعث رشد چشمگیر محصول آن‌ها در بازار شد.

البته معماری درست، کارایی محصول در کنار راحتی در کارکرد و نیز ظاهر جذاب باعث افزایش درگیری کاربران با محصول، استفادهٔ مکرر، رضایت کاربری و نیز علاقه به پیشنهاد دادن آن به اطرافیان می‌شود. این مسائل باعث افزایش احتمال موفقیت محصول می‌گردد. بااین‌حال، باید حوزه‌های مسئولیت را مشخص کنیم زیرا UX به‌تنهایی نمی‌تواند کارایی مدل کسب‌وکار و رشد سریع را تضمین دهد.

۷. طراحی UX اپلیکیشن‌های مالی را هر طراح UX ای می‌تواند انجام دهد

ارزش و تأثیرگذاری طراحی UX در صنعت خدمات مالی تقاضای زیادی را برای طراحان UX به وجود آورده است. بااین‌حال، به‌کارگیری طراحان UX در توسعهٔ محصولات مالی به چند دلیل تضمینی بر نتیجهٔ مطلوب نیست.

اولاً در مورد UX، دانسته‌ها و مهارت‌های یک طراح برای ساخت یک محصول مالیِ موفق کافی نیست. این پروسه نیازمند نقش‌های کلیدی دیگر مانند تحلیل‌گر کسب‌وکار، محقق UX، معمار UX، معمار اطلاعات و مهم‌تر از همه یک استراتژیست UX که چشم‌انداز و استراتژی محصول درست را بر اساس داده‌های جمع‌آوری شده و دیدگاه‌ها به وجود می‌آورد.

دوم، هر متخصص تجربهٔ کاربری علاوه‌بر درک دقیق صنعت مالی و داشتن تجربهٔ کافی، باید تجربیات ارزشمندی در صنایع دیگر نیز داشته باشد. مهندسی UX مالی تنها محدود به طراحی و سرویس‌های مالی نیست، بلکه کسب‌وکار، بازاریابی، روانشناسی، رفتارشناسی و تکنولوژی را نیز در بر می‌گیرد. این تنها راه برای رسیدن به تخصص و درک مورد نیاز در رویکر برای پیدا کردن بهترین راهکار UX در سرویس‌های مالی است.

و مهم‌تر از همه، ما نباید فراموش کنیم که UX تنها محدود به تعامل با رابط و شکل ظاهری نیست که بتواند توسط یک طراح UX طراحی شود. UX بسیار فراتر از ظاهر می‌رود و قسمتی از تمام تجربهٔ مشتری را در بر می‌گیرد. این به آن معناست که رویکرد مشتری-محور باید در تمامی نقاط تماس یک سازمان مالی، به‌عنوان بخشی از استراتژی تجربهٔ مشتری، جای‌داده شود.

۶. طراحی UX نیازمند سرمایه‌گذاری زیادی است

اول از همه، طراحی UX به معنای ساخت محصولات و خدماتی است که تجربهٔ مشتری را در اولویت قرار می‌دهد. برای اطمینان از اینکه مثبت‌ترین و مطلوب‌ترین تجربه ارائه می‌شود، رویکرد UX چند مرحله و تکنیک را ارائه می‌دهد.

در عمل مشاهده می‌کنیم که زمانی که کار به مهندسی خدمات مالی دیجیتال می‌رسد، ترکیب تکنولوژی طراحی UX با تفکر طراحی (Design Thinking)، رویکردی که برای استفاده از ابزارها برای حل مسائل مختلف استفاده می‌شود، بسیار تأثیرگذار می‌کند. این امر منبعی برای به‌دست آوردن درون‌بینی برای ساختن محصولات مطلوب با بهترین شانس در بازار است. حتی بهره‌وری از Lean UX یا استفاده از اصول پایهٔ تفکر طراحی، می‌تواند مزیت‌های چشمگیری را بدون هیچ هزینه‌ای برای سازمان به وجود آورد.

مثال‌هایی از تغییر استراتژی و فرهنگ سازمانی از فروش تهاجمی به فلسفهٔ مشتری-مداری وجود دارد، این فلسفه به‌صورت خودکار در تمام بخش‌های سازمان تأثیر می‌گذارد. همچنین، همکاری با آژانس‌های UX می‌تواند به پیاده‌سازی رویکرد UX کمک کند. این کار بسیار ارزان‌تر از به وجود آوردن یک بخش UX کاملاً مجهز داخل سازمان است.

تجربه نشان می‌دهد که سازمان‌هایی که با طراحی در UX در پروسهٔ مهندسی محصولات دیجیتال آشنا می‌شوند، بعدها آن رویکر UX را در زوایای دیگر کسب‌وکار خود نیز وارد می‌کنند. زمانی که افراد این رویکرد را پیدا می‌کنند و همواره کسب‌وکار خود را به سمت مشتری-محوری پیش می‌برند نتایج خوبی می‌گیرند.

یکی از تأثیرگذارترین رویکردها برای سازمان‌های مالی، همکاری نزدیک با آژانس‌های طراحی UX بر روی استراتژی و معماری محصولات دیجیتال و در پایان به وجود آوردن سیستم طراحی است. بعد از کامل کردن سیستم طراحی محصول، آژانس، تیم طراحان و توسعه‌دهندگان مشتری را برای انتشار اولین محصول و بهینه‌سازی‌های بعدی حمایت می‌کند.

سازمان‌ها به خاطر تجربه‌ای که در طراحی سرویس‌های مالی به‌دست می‌آوردند تیم خود را تقویت می‌کنند. در حقیقت آن‌ها پروسهٔ کاری و اصول اثبات‌شدهٔ رویکر UX برای صنایع مالی را بدون هزینه‌کردن صدها هزار دلار و سال‌ها کار کردن برای به‌دست آوردن این تجربه، به‌دست می‌آورند. چندین تحقیق نشان می‌دهد که در دراز مدت، طراحی UX بازگشت چشمگیری روی سرمایه دارد.

۵. طراحی موفق UX تنها نیازمند کارایی و داده‌های محتوای است

معماران UX باید مدل کسب‌وکار را درک کنند (این سرویس چگونه برای سازمان به درآمد منجر می‌شود). همچنین جایگاه‌سازی محصول و استراتژی مارکتینگ آن باید فرمول سازی شود. همچنین زمینهٔ استفاده آن، اینکه چه کسانی از این سرویس استفاده می‌کنند و مشکلات و نیازهای اساسی آن‌ها چیست و چه سرویس آنالوگی در حال حاضر استفاده می‌کنند باید شناسایی شود.

گاهی اوقات حتی در کسب‌وکارهایی که به درآمدزایی رسیده‌اند تهیه و ارائهٔ چنین داده‌هایی به متخصصان UX سخت است. ممکن است عجیب به نظر رسد، اما صاحبان کسب‌وکار همیشه از مزیت‌های سرویسشان، نکات کلیدی در فروش و نیز دلیل واقعی برای تقاضای سرویسشان را نمی‌دانند. در این موارد، داده‌هایی که از تحقیق UX به‌دست می‌آید نه‌تنها نقطه شروعی برای طراحی دوبارهٔ سرویس است بلکه مزیت‌های بازاریابی را برای کسب‌وکار به وجود می‌آورد.

بر اساس داده‌هایی که از تحقیق به‌دست می‌آید، چشم‌اندازی از محصول و استراتژی برای تعیین اهداف، ویژگی‌ها و سناریوها، هم برای کسب‌وکار هم برای کاربران به وجود می‌آید؛ اما باید توجه شود که این چشم‌اندازها و استراتژی‌ها با استراتژی‌های کلی آن کسب‌وکار همخوانی داشته باشد.

برای مثال، یکی از مواردی که ما برخوردیم، مشتری ما می‌خواست یک سرویس مالی آنلاین توسعه دهد، اما در پروسهٔ تحقیق در مورد کسب‌وکار، درخواست آن‌ها تغییر کرد. آن‌ها به این نتیجه رسیدند که برای موفقیت بهتر کسب‌وکار خود، آن‌ها باید یک محصول کاملاً متفاوتی که با نیازها و خواسته‌های مشتریانشان سازگاری دارد توسعه دهند. در نتیجه آن شرکت یک سرویس دیگر منتشر کرد و منابع بیشتری را بر روی یک توسعهٔ بی‌هدف، هدر نداد.

همان‌طورکه استفاده از «لورم ایپسوم» برای پرکردن بلوک‌های متنی در طراحی گرافیکی، یک ظاهری جذاب اما غیر واقعی به وجود می‌آورد. در طراحی محصول نیز گاهی اوقات چنین اتفاق می‌افتد و محصول بسیار به دور از واقعیت توسعه می‌یابد. پروسهٔ طراحی UX همواره نگاهی از بالا به پایین دارد. از درک استراتژی و درون‌مایه پیاده‌سازی یک راهکار شروع می‌شود. بسیار مهم است که به یاد داشته باشیم که کاربران به دنبال ارزش در محصولشان هستند. درنتیجه، معنای کلی آن همواره مهم‌تر از بسته‌بندی پایانی محصول است، پس باید از همان ابتدا به آن توجه شود.

۴. طراحی باید خاص و نوآورانه باشد

بانک‌ها و استارتاپ‌های فین‌تکی به دنبال نوآوری در تکنولوژی و طراحی، برای رقابت با یکدیگرند. امروزه با استفاده از تکنولوژی‌های در دسترس، امکانات خارق‌العاده‌ای وجود دارد؛ اما این به آن معنا نیست که اگر شما این امکانات را به محصول دیجیتال خود اضافه کنید UX بی‌نقصی به وجود آوردید. البته با این کار توجه رسانه‌ها را جذب می‌کنید و نیز حسادت رقیبان را برمی‌انگیزید؛ اما کارایی غیرقابل انتظار و غیر معمول محصول شما کاربران را ناراضی می‌کند.

اکثر مشتریان زمان و علاقه‌ای برای یادگیری تکنولوژی‌های جدید ندارند. پس پیاده‌سازی آن‌ها باید به‌صورت تدریجی باشد و همچنین ویژگی‌های اصلی را دستخوش تغییر نکند. در این صورت، هم علاقه‌مندان از ویژگی‌های جدید می‌توانند استفاده کنند و هم عموم کاربران ابزار مورد نیاز خود برای حل مشکلاتشان را نگه ‌می‌دارند. چرا که در بررسی‌های پایانی، قرار نیست که داوران مسابقه کیفیت محصول شما را ارزیابی کنند، بلکه این ارزیابی را کاربران انجام می‌دهند. آن‌ها نیز عموماً به دنبال ساده‌ترین و کارآمدترین راه برای حل مشکلاتشان هستند.

برای مثال، یکی از روندهای کلیدی در طراحی‌های مدرن، سادگی است؛ اما عموماً این سادگی با مینیمالیسم اشتباه گرفته می‌شود. همچنین چندین تحقیق نشان می‌دهد که استفاده از چنین سبک‌هایی، مثلاً آیکن‌های بدون نوشته، المان‌های رابط کاربری غیر معمول، آیکن‌های منوی کوچک، در مسابقات طراحی خوب هستند اما برای عموم کاربران تجربهٔ مطلوبی ندارد.

در نتیجه طراحی خیلی ساده به اندازی طراحی خیلی پیچیده، مخرب است. به گفتهٔ آلبرت انیشتین: «همه چیز باید فقط تا حد امکان ساده شود، نه ساده‌تر»

عموماً نیاز نیست که چرخ را از نو اختراع کنید، بلکه از راهکارها و الگوهایی که وجود دارند و تست شده‌اند و کاربران با آن‌ها آشنا هستند استفاده کنید. در این صورت خیالتان نیز راحت است که استفاده از سرویس شما نیاز به راهنما ندارد. کارهای مالی سخت‌اند، برای همین استیو کروگ در رابطه با رابط‌های سرویس‌های مالی پیچیده می‌گوید «مجبورم نکن که فکر کنم»

۳. طراحی باید بر اساس داده‌ها و نظر کاربران باشد

طراحی بر پایهٔ داده، رویکرد بسیار مؤثری در صنعت طراحی دیجیتال است، مخصوصاً در صنعت سرویس‌های مالی. در این طراحی حجم بالایی از داده‌ها را روی سرویس‌های مالی متمرکز می‌کنیم. مزیت‌های این رویکرد شفاف است، طراحی راهکاری که به‌صورت آماری اثبات شده، نتایج قابل اندازه‌گیری در تصمیمات طراحی، آزمایش و انتخاب کارآمدترین راهکار.

این سیستم علمی، مستقیماً برای نتایج مطلوب و قابل اندازه‌گیری استفاده می‌شود. شعار اصلی این رویکرد: «هیچ کاری تصادفی انجام نمی‌شود، تنها طراحی بر اساس ارقام.» برای مدیر یک موسسهٔ مالی چنین رویکردی بسیار جذاب و قابل ملاحظه است.

البته بسیار مهم است که اهداف را درست انتخاب کنید و تأثیرگذاری این رویکرد را بسنجید. اگر باید صفحهٔ لندینگ را بهبود یابیم و یا کاتالوگ محصولات را در فروشگاه آنلاین بهتر کنیم، تست کردن AB و آمار کاربری قطعاً به ما کمک می‌کند تا بهترین فرصت‌ها را شناسایی کنیم.

متأسفانه داده‌ها نمی‌توانند عکس‌العمل‌ها و رفتار کاربران را بسنجند. برای مثال، تغییر رنگ و یا جابه‌جایی دکمه‌های call-to-م action ممکن است به‌صورت موقت به خاطر تازگی‌ای که دارند آمار بازدید به کلیک را افزایش دهند، اما کاربران کم‌کم به این تغییر عادت می‌کنند و این آمار به مقدار قبلی خود بازمی‌گردد.

طراحی بر اساس داده‌ها یعنی دریافت داده در مورد یک المان خاص، بدون توجه به روانشناسی و رفتارشناسی انسان‌ها که این دو عامل همواره با زمان تغییر می‌کنند. این به آن معناست که کارایی یک رنگ خاص بر روی گروهی از کاربران می‌تواند در کمتر از یک سال جذابیت خود را به خاطر ظهور ترندهای جدید از دست بدهد. ترندی که توسط یک محصول جدیدی که بر اساس سلایق کاربران ساخته نشده به وجود آمده، اما بااین‌حال آن‌ها را جذب می‌کند.

برای مثال، اگر بخواهید مستقیماً از مردم بپرسید که محصول ایده‌آل آن‌ها چیست ممکن از نتایج مخربی برای شما داشته باشد. همان‌طور که هنری فورد گفته است: «اگر از مردم می‌پرسیدم چه چیزی می‌خواهند، می‌گفتند اسب‌های سریع‌تر» هیچ‌گاه از زیر مسئولیت سازندهٔ محصول در نروید. یادتان باشد که داده و نتایج تست پاسخ شما نیستند، بلکه تنها راهنمایی‌هایی هستند. منبع خوبی از داده‌ها می‌تواند مانیتور کردن کاربری سرویستان باشد، اما بدون بازخورد کاربران پازل شما کامل نیست.

جداسازی محیط تست با دنیای واقعی اهمیت دارد. چرا که کاربران نمی‌دانند چگونه از هر سرویسی در دنیای واقعی استفاده می‌کنند. تجربهٔ کاربری آن‌ها در دنیای واقعی به منحنی یادگیری، تنبلی، نیازهایشان، شناخت و تقاضا بستگی دارد. متخصصان UX باید تمام این عوامل فردی و محیطی را در پروسهٔ طراحی یک سرویس مالی در نظر بگیرند.

بر اساس مشاهدات ما، طراحی داده-محور برای بهبود المان‌های UI بسیار تأثیرگذار است. همچنین، داده‌های دیجیتال در مرحلهٔ تحقیق UX برای تصمیم‌گیری در پروسهٔ مهندسی UX لازم‌اند؛ اما برای خلق یک استراتژی و چشم‌انداز برای یک محصول دیجیتال جدید، شما نیاز به رویکرد جامعی که تمام ویژگی‌های کسب‌وکار، شرایط بازار، خصوصیات کاربران، ظرفیت‌های تکنولوژی و تأثیر آن‌ها بر یکدیگر را در نظر می‌گیرد، دارید.

در آینده، توسعهٔ بیشتر هوش مصنوعی احتمالاً باعث می‌شود تا طراحی داده-محور به مراحل جدیدی وارد شود. گاهی اوقات بین مفهوم معمولی طراحی و درنوردیدن مرزهای طراحی شکافی وجود دارد که نیازمند غریزه و استعداد انسانی برای پرکردن آن شکاف است.

۲. کاربران نیاز به صدها ویژگی دارند تا راضی باشند

رویکر «همه‌چیز برای همه» هم برای استارتاپ‌های فین‌تکی و هم برای بانک‌ها می‌تواند خطرناک باشد. عموماً، هدف اصلی این است که بالاترین ارزش به کاربران پیشنهاد شود تا سهم بازار را به‌دست آوریم. این منطق بسیار ساده است: هرچه بیشتر به کارایی اضافه کنیم، رضایت بیشتری از تمام کاربران دریافت می‌کنیم. در دنیای واقعی همواره این‌طور نیست. چراکه پدیده‌ای به نام «فلج تصمیم‌گیری» وجود دارد. انتخابات زیاد کاربران را گیج می‌کند و ترجیح می‌دهند از محصولات آنالوگ ساده‌تر استفاده کنند.

بهترین کار مطالعه در مورد «حداقل محصول زیست پذیر» یا همان MVP است که توسط تئوری پردازان استارتاپ‌ها مطرح شده است. قبل از شروع یک پروژه، بسیار مهم است که بدانیم کدام کارکردها بیشترین تقاضا را بین مشتریان دارد. برای مثال اکثر مشتریان بانکی به‌طور معمول از ۲۰% ویژگی‌ها استفاده می‌کنند. آیا این به آن معناست که بانک باید ۸۰% دیگر را حذف کند؟ البته که نه، اما باید تجربهٔ کاربری را طوری طراحی کند که دسترسی به آن ۲۰% ویژگی‌ها سریع و آسان باشد.

برای این کار، یک معماری دقیق و استفاده از «فضای سفید» در رابط‌ها بسیار کاربرد دارد. فضای سفید به ما کمک می‌کند تا مهم‌ترین المان‌های UI را برجسته‌تر کنیم و بار ادراکی را از روی کاربران برداریم. مثال‌هایی از این کار را می‌توان در بزرگ‌ترین شرکت‌های فین‌تکی مشاهده کرد.

بعضی از سازندگان سرویس‌های مالی از فضای آزاد ترس دارند و می‌خواهند تمام فضا را با اطلاعات و ویژگی‌ها پرکنند تا کاربران همه‌چیز را دم دست خود داشته باشند. در نتیجه کارکردن با چنین سرویس‌هایی نیازمند تلاش زیادی از سمت کاربر است.

سعی کنید کاربران را با اطلاعات گیج نکنید. فضای کافی را در سطح رابط و یا سطح ویژگی‌ها نگه دارید. صفحه‌بندی هماهنگ و ظریف و سطح‌بندی المان‌های UI به کاربران کمک می‌کند تا بدون فکر کردن و جستجوی زیاد کارهای خود را انجام دهند.

۱. اصول زیبایی‌شناسی مهم نیستند

زمان زیادی محصولات مالی پیچیده و غیر قابل درک بودند. جدیداً سرویس‌های مالی روزبه‌روز مشتری-مدارتر می‌شوند. حال، چالش اصلی در طراحی مالی رابط‌های واضح و قابل درک است. متأسفانه گاهی اوقات وضوح در مقابل زیبا گرایی قرار می‌گیرد.

البته در اینترنت مثال‌های زیادی از بلندپروازی طراحان و خلق رابط‌های بسیار زیبا اما غیر واضح برای کاربران وجود دارد. بااین‌حال این به آن معنا نیست که معماری هوشمندانه و حسی یک محصول دیجیتال را نمی‌توان در کنار یک رابط مطلوب و ساده گذاشت و رضایت کاربران را جلب کرد.

ما نباید فراموش کنیم که انسان‌ها به‌صورت طبیعی احساسی هستند. احساسات نیز یک نقش کلیدی در حوزهٔ مالی دارد. این مسئله نیز توسط برندهٔ جایزهٔ نوبل دنیل کانمن اثبات شده. طراحی جذاب و زیبا می‌تواند تجربهٔ کاربری و تعامل آن‌ها را افزایش دهد و در نتیجه رضایت و وفاداری آن‌ها به سرویس مالی را افزایش دهد.

دان نورمن رسالهٔ خود را بر موضوع «طراحی احساسی» دفاع کرد و کتاب او «طراحی احساسی»، چرا ما عاشق (یا متنفر) از چیزهای روزانه می‌شویم، مثالی بر اینکه چگونه زیبایی‌شناسی می‌تواند شهرت جهانی به چیزهای معمولی دهد، است. چرا؟ چون انسان‌ها را خوشحال می‌کند و تجربه‌ای مطلوب و معنادار را برای آن‌ها به وجود می‌آورد.

در محیط دیجیتال، مثال ایده‌آل از تأثیر احساس در طراحی، بازی‌های دیجیتال هستند. تمام معماران سرویس‌های مالی باید اصول ساخت محصول در صنعت بازی را بدانند. این اصول نه‌تنها کاربرد دارند، بلکه طراحی جذابی دارند که می‌تواند چالشی واقعی برای تمام افراد در حوزهٔ مهندسی UX مالی باشد.

منبع : شرکت تجارت الکترونیکی ارتباط فردا 

عالی بود(2)غیر مفید(0)